loading...
نوای یار
... بازدید : 2 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

آمـدم از سـفر، مـدینـه سـلام
خسته وخون جگرمدینه سلام

با شـکوه و جـلال رفـتم من
دیده ای با چه حال رفتم من

وقت رفتن غرور من دیدی
آن شـکوه عـبور مـن دیدی

محملم پرده داشت یادت هست
جای دستی نداشت یادت هست

ثـروت عــالمیـن بــود مـرا
دلبری چون حسین بود مرا

دست عباس پرده دارم بود
عـلی اکـبـرم  کـنـارم  بـود

هر زنی یک نفر مُلازم داشت
نجمه مهپاره‌ای چوقاسم داشت

کاروان آیه های کوثر داشت
روی دامان رباب اصغر داشت

حال بنگر غریب و سرگشته
کاروان را چنین که برگشته

بـا غـم عـالمـیـن آمـده ام
کن نظر بی حسین آمده ام

ای مـدیـنـه خـمیـده بـرگشتم
زار و محنت کشیده بر گشتم

با رسول خدا سخن دارم
بر سر دست پیرهن دارم

دل من شاکی است یا جدّاه
چادرم خاکی است یا جدّاه

سو ندارد ز گریه چشمانم
پینه بسته ببین بـه دستـانم

خـاطـرت هست ناله ها کردم
دست در سر تو را صدا کردم

از حرم سوی او دویدم من
هـر چـه نادیدنیست دیدم مـن

من غروبی پر از بلا دیدم
شاه را زیر دست و پا دیدم

آن چه را کس ندیده من دیدم
صحنۀ دست و پا زدن دیدم

خنجری کُند و حنجری دیدم
تـه گــودال  پـیـکـری دیـدم

آه جدّاه امان ز صوت حزین
جـمـلۀ  آخـرم  بـه اُمّ بـنـیـن

پسرت تکیه گاه زینب بـود
مـرد بـود و سـپاه زینب بـود

پسـر تــو ز زیـن اسـب افـتـاد
ضربه‌های عمود کاردستش داد

او زمیـن خـورده و بلند نـشد
سـر او روی  نیـزه  بـند نـشد

قاسم نعمتی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 64
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 65
  • بازدید سال : 73
  • بازدید کلی : 697
  • کدهای اختصاصی